اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

ساحل عشق

ساحل عشق

یاس خوشبوی سفیدم چه نصیبم دادی

خوب با گوشه ی چشمی تو فریبم دادی

خوش بیاسای تو در بزم رقیبان که عجب

جام شهدی تو در این شهر غریبم دادی

به هوای تو به دریا زدم از ساحل عشق

گهر از موج گرفتی به رقیبم دادی

ای دل خون شده با اشک و غم و درد بساز

که مرا وعده ی دیدار حبیبم دادی

ای (رها)سوختی از آتش هجران همه عمر

تو چرا مژده ی این وصل قریبم دادی

علی میرزائی (رها)

هزار جان دارم

هزار جان دارم

به حلقه حلقه ی موی تو آشیان دارم

به گوشه گوشه ی قلبم تو را نهان دارم

به ذره ذره ی جانم عجین شده عشقت

به واژه واژه ی شعر از تو یک نشان دارم

تو اعتراف نمودی به عشق جان سوزت

"چه انتظار از این بیش از آسمان دارم"

نرفته یادم از آن گفتگوی طولانی

که شور عشق تو در سر از آن زمان دارم

خزان زندگیم را بهار کردی تو

دلی به شوق تو پیرانه سر جوان دارم

"رها"چه بیم ز سودای عمر خود داری

کنار یاس سفیدم هزار جان دارم

علی میرزائی  "رها"