اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

پنهان سوختم

پنهان سوختم

روزگاری زاتش هجران جانان سوختم

داغ بر دل لاله سان سر در گریبان سوختم

آتش دل با سرشک دیده ها آمیختم

در میان آب و آتش بین ز هجران سوختم

باده ی جام لبانت شد نصیب دیگران

چون گیاه تشنه کامی در بیابان سوختم

سوخت گر پروانه ای در شعله اشک یار دید

من به غربت دور از چشم عزیزان سوختم

روز ها پروانه وار از شهد غم های تو مست

بی تو بس شب ها که ای شمع شبستان سوختم

ساختم عمری به ناکامی به یاد وصل تو

شمع سان در اشک خود با چشم گریان سوختم

دود آهم بر نشد از سینه ی سوزان (رها)

ساختم با آتش دل بس که پنهان سوختم

علی میرزائی(رها)