اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

در شاهوار

اگرگذ شت جوانی به د ل شرارکه دارم

هزارداغ ِ نهانی ز روزگار    که  دارم 

جوانی ارکه به آیین،ند یده ام  چه غم ای دل

به سینه حسرت روی تو گل عذارکه دارم

اگر چه این فلک ِ پیر، پیرکرد و نزارم

هنوزعشق ِتو درسینه یاد گار که  دارم

گذشت د ر د وقفس عمر ماجدا اگر ازهم

برای د ید ن توحق انتظا ر که  دارم

اگرکه د ست نوازش کسی به سرنکشید م

به غم گساری خود چشم اشک بار که دارم

به کام مرد م بی د رد چرخ دون به مدار است

امید بیهُده از چرخ ِکج مدار،که دارم

اگر چه گنج زرم نیست گنج غم به دلم هست

به سینه دفتری ازدر شاهوار که  دارم

جوانیم که  تفاوت نداشت لیل  و نهارم

کنون که شام ندارم گهی نهار که دارم

نچیده ام ثمراز باغ  واز بهار به عمرم

نبود خربزه ما را ولی  خیار  که دارم

درون باغ ِمَلِک،گررهی نبوده برایم (1)

برون باغ ملک، سایه ی چنارکه دارم

اگرهلوی ِخراسان،انار ِ ساوه  ندارم

زرشک ِقاین واین شعرِ آب دار،که دارم

چو یوسفم ند رید ند،پیرهن اگر ازپشت

هزارچاک ِگریبان زد ست یار که دارم

زبان شکوه به بند ای«رها»چو ما سرکاریم

اگرخطا نکنم حق ِیک مزا ر که دارم

علی میرزائی

____________________________

1-باغ مشهورملک آباد د رمشهد مقدس