اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

ترس رسوایی

ترس رسوایی

بی وفایی از تویی بر چون منی زیبا نباشد

چون که ترسم از پی امشب مرا فردا نباشد

از قضا گردیده چرخ امروز بر وفق مرادم

بی وفا دنبال فردا ها چنین شب ها نباشد

ترس رسوایی ندارم تا که رسوای جهانم

در ره عشق تو عمرم مثل من رسوا نباشد

ترک کردی چون مرا از درد و غم رویت ندیدم

دیده چون خونابه دارد مردمش بینا نباشد

ما دو مرغ اندر دو دام و در دو زندان جداییم

در جهان غیر از من و تو کس چنین تنها نباشد

کلبه ام تاریک باشد چون مَهَم امشب نیامد

شور و شوقی در سرم یا در دل شیدا نباشد

خرم آن روزی که باشم در برت آزاد و تنها

شاد باشیم و به دل درد و غم دنیا نباشد

درد و غم هایت شده باعث که مجنون تو باشم

چون(رها)را جز تو در عالم به سر سودا نباشد

علی میرزائی(رها)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد