تکیه گاه خود کردم
تورا در آخر خط تکیه گاه خود کردم
دو روز مانده ی عمرم پناه خود کردم
مرا ببخش که تقصیر آن دو چشم تو بود
به یک نگاه ِ تو دل را تباه ِ خود کردم
به ماه و مهر دگر چشم خویش نگشودم
فروغ روی تو مهتاب ماه خود کردم
برای این دو سه روزی که مانده از عمرم
تو را بهانه ی دل هر پگاه خود کردم
چه وعده ها به دل بی قرار خود دادم
چه ظلم ها به دل سر به راه خود کردم
اگر کسی ز من و از نشان من پرسید
بگو فدای دو چشم سیاه خود کردم
"رها" کجا تو کجا ای غزال آهو چشم؟
تو را شریک غم و اشتباه خود کردم
علی میرزائی"رها"