اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

مزاح با دوستان نازنین

مزاح با دوستان نازنین

وقتی که در فضای مجازی تو نیستی

انگار کن که مثل غذایی است بی نمک

پُستی ز دوستان چو ببینم به وال خود

مکثی کنم  بخوانم و از آن زنم سَرَک

من هدیه دوستان خودم چیپس می دهم

گاهی اگر دهند جوابم دو تا پُفَک

هستند دوستان که ز روز  حضور شان

حتی نکرده اند مرا لحظه ای کمک

لَیک و نظر سلام و علیکی است دوستان

این را یقین بدان تو عزیزم بدون شک

یک شب نشینی است عزیزانم این فضا

بر عکس روزگار حقیقی است بی کلک

تک بیت های بنده ندارند مشتری

از بی کسی زنند به پیج ِ(رها) کپک

کردم مزاح تا که شود رفع خستگی

از بی حلاوتی سخنم را زدم نمک

در این سروده قافیه هر چند تنگ بود

صد شکر استفاده نگردید از کُتک

علی میرزائی(رها) 

ملاحت این است

ملاحت این است               

حاصلم از غم و از تیر نگاهت این اس

یوسفت، یوسف افتاده به چاهت این است

قامت سرو تو در باغ قیامت کرده است

جان به قربان قد سرو تو، قامت این است

برده لعل لب تو رونق بازار نمک

ای بنازم لب لعل تو ملاحت این است

نرگس از شرم رخت کرده عرق در گلزار

تا بدانند حریفان که وجاهت این است

نشد آلوده تورا دامن عفت در باغ

تا بدانند همهend   نجابت  این است

رخ زیبای تو بنمود مرا شعر،فصیح

عشق داند که ره و رسم فصاحت این است

من و غم اشک ِسحر هرسه گرفتار تو ایم

عاشقان را گذر عمر و فراغت این است

می برم درد تمنای تو را گرجه به خاک

نیست راه دگری درد "رها"یت این است

علی میرزائی"رها"  

ناله ی شبگیر


ناله ی شبگیر

کس نگردید آگه از این ناله ی شبگیر ما

از دعا های شب و از آه بی تاثیر ما

عمر ما شد، کس در ِغم خانه ی ما را نزد

از ازل آغشته با غم بود گویی شیر ما

کودکی ها و جوانی ها به ناکامی گذشت

شوربختی شد در این ماتم سرا تقدیر ما

بر مراد مردم نادان بگردد روزگار

حاصلی دیگر ندارد دانش و تدبیر ما

شادمانی کیمیا شد مثل آب زندگی

تا که نفرین که شد این گونه دامن گیر ما

در شگفتم مدعی عبرت نمی گیرد چرا

ای (رها) از سفره ی خالی و چشم سیر ما

علی میرزائی(رها)