اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

غزل عسل

غزل عسل

عاشق شدم به چهره ی ماه ندیده ام

با یک پیام ساده ای از نور دیده ام

سروی که مهر او به دلم نقش بسته است

در سینه ام به کلک خیالم کشیده ام

لیلا صفت عنان دلم را ربو ده است

مجنون صفت به دامن صحرا رمیده ام

عشقت بسوخت آتش آن تار و پود من

دردت شکست شانه و پشت خمیده ام

سبز است از قدوم تو ای ابر نوبهار

این خانه ی ِکویری ِخشکی کشیده ام

لاف محبت از چه زنی با (رها)ز دور

بنما سفر به طوس ببین خون دیده ام

علی میرزائی"رها"

مزاح با دوستان نازنین

مزاح با دوستان نازنین

وقتی که در فضای مجازی تو نیستی

انگار کن که مثل غذایی است بی نمک

پُستی ز دوستان چو ببینم به وال خود

مکثی کنم  بخوانم و از آن زنم سَرَک

من هدیه دوستان خودم چیپس می دهم

گاهی اگر دهند جوابم دو تا پُفَک

هستند دوستان که ز روز  حضور شان

حتی نکرده اند مرا لحظه ای کمک

لَیک و نظر سلام و علیکی است دوستان

این را یقین بدان تو عزیزم بدون شک

یک شب نشینی است عزیزانم این فضا

بر عکس روزگار حقیقی است بی کلک

تک بیت های بنده ندارند مشتری

از بی کسی زنند به پیج ِ(رها) کپک

کردم مزاح تا که شود رفع خستگی

از بی حلاوتی سخنم را زدم نمک

در این سروده قافیه هر چند تنگ بود

صد شکر استفاده نگردید از کُتک

علی میرزائی(رها)