ناله ی شبگیر
کس نگردید آگه از این ناله ی شبگیر ما
از دعا های شب و از آه بی تاثیر ما
عمر ما شد، کس در ِغم خانه ی ما را نزد
از ازل آغشته با غم بود گویی شیر ما
کودکی ها و جوانی ها به ناکامی گذشت
شوربختی شد در این ماتم سرا تقدیر ما
بر مراد مردم نادان بگردد روزگار
حاصلی دیگر ندارد دانش و تدبیر ما
شادمانی کیمیا شد مثل آب زندگی
تا که نفرین که شد این گونه دامن گیر ما
در شگفتم مدعی عبرت نمی گیرد چرا
ای (رها) از سفره ی خالی و چشم سیر ما
علی میرزائی(رها)