اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

غم ناکامی

غم ناکامی

عهد کردم که ز باغ تو نچینم ثمری

مگر آن دم که رسد از پی شامم سحری

گاهی ار جرعه یی از جام لبت می نوشم

از لب خشک من و سوز دلم با خبری

آهم از حسرت تو دوش به افلاک رسید

تا ز دست من دیوانه زدی بال و پری

آن قدر گریه کنم در غم ناکامی خویش

تا به رحم آیی و از جرم و خطایم گذری

یاس خوش بوی سفیدم تو امیدم باشی

در دل خون شده ام نیست امید دگری

مهربانی به رقیبان مکن ای سرو روان

تا که دارم غم آوارگی و دربدری

راه ما پر خطرو سینه پر از خاطره هاست

مرغ طوفان زده را نیست از این ره حذری

همتی تا که ره عشق به مقصود بریم

چون نمانیم بماند زغم ما سمری

سر یک موی تو را من به دو عالم ندهم

گر کنی یا نکنی سوی (رها) یت نظری

علی میرزائی "رها"

قصر امید

قصر امید

نقش آن قامت رعنا به دلم منقوش است

از شراب لب تو جان و دلم مدهوش است

"قصر امید مرا شعله به دندانه رسید"

تا تو صیادی و آن زلف سیه بر دوش است

دود آهم ز غمت دوش به افلاک رسید

حاصل صبح مرا دامنی اشک از دوش است

عمر بر باد شد و چشم به چشمت نفتاد

همچنان خاک رهت یاس سفید آغوش است

نیست آهی که دهم ناله بگیرم ز غمت

چون خمی باده (رها) از غم تو در جوش است

علی میرزائی(رها)