قصر امید
نقش آن قامت رعنا به دلم منقوش است
از شراب لب تو جان و دلم مدهوش است
"قصر امید مرا شعله به دندانه رسید"
تا تو صیادی و آن زلف سیه بر دوش است
دود آهم ز غمت دوش به افلاک رسید
حاصل صبح مرا دامنی اشک از دوش است
عمر بر باد شد و چشم به چشمت نفتاد
همچنان خاک رهت یاس سفید آغوش است
نیست آهی که دهم ناله بگیرم ز غمت
چون خمی باده (رها) از غم تو در جوش است
علی میرزائی(رها)