-
ویندوز دل
سهشنبه 29 آبانماه سال 1397 11:50
ویندوز دل کی برای عشق پایانیست حرفش را نزن تا دلم در سینه زندانیست حرفش را نزن ترس من این بود تا روزی پشیمانت کنم گر که مَیلت برپشیمانیست حرفش را نزن عکس زیبای تو را در دل کپی کردم و سَیو کی دِلیتَش کار آسانیست حرفش را نزن هست در ویندوز دل عکس زمینه عکس تو با هزار ایکُن که پنهانیست حرفش را نزن بیم آن دارم هَکر ها صفحه...
-
هبوط آدم
سهشنبه 29 آبانماه سال 1397 11:47
هبوط آدم لاله ام کز باغ و بستانت به صحرا مانده است یا که در کوه و کمر با سنگ خارا مانده است مانده در دل حسرت روی تو ای یاس سفید داغ هجران گر به دل عمری هویدا مانده است هر بهار آمد به دل گفتم دریغ از پار سال بس که در دل وعده ی امروز و فردا مانده است درد ها دارم به دل از گردش دور و زمان کز هبوط آدم و از دست حوا مانده...
-
هر چند خاموشم
سهشنبه 29 آبانماه سال 1397 11:46
هرچند خاموشم هر چند خاموشم ز رخسارم چنین پیداست دردی به دل دارم نهان اندازه ی دنیاست اردیبهشت آمد هزاران گل به دامانش یاس سفیدم چون نگینی بین این گل هاست فصل بهار دیگران را گل فراوان است از حسرت یک گل در این دیوانه دل غوغاست پیرانه سر دیوانه ی این یاس خوشبویم مجنون صفت کوتاه دستم گرچه از لیلاست جانم فدایش می کنم شعرم...
-
هُرم بوسه
سهشنبه 29 آبانماه سال 1397 11:42
هُرم بوسه عمری گذشت درد و غمت مانده در دلم شور تو در دل است و جنون تو در سرم دیگر به حوریان بهشتی چه حاجت است آغشته شد به مهر تو زاغاز چون گِلم جانم بسوختی به جوانیّ و من هنوز از سوز ِآتشین ِنگاهت در آتشم تسکین درد پیری ِمن هُرم بوسه ایست کز روی ماه تو به جوانی ربوده ام گل های بی شمار(رها) دید و بو نکرد یاس سفید من...
-
هُرم سوزان
سهشنبه 29 آبانماه سال 1397 11:40
هُرم سوزان تویی تو آتش سوزان و من هم مِجمَرَم یعنی به زیر هُرم سوزان غمت خاکسترم یعنی ز سربازی به سرداری رسیدم در ره عشقت کنون در پادگان عشق تو یک افسرم یعنی تو مضمون غزل های منی یاس سفید من اگر پای تو باشد در میان شاعر ترم یعنی به واژه واژه ی شعرم به دنبال تو می گردم نباشی تا تو در شعرم نگویم شاعرم یعنی کسی کاو عاشق...
-
هُرم عشق
سهشنبه 29 آبانماه سال 1397 11:36
هُرم عشق به عشق خانمان سوز تو خود را مبتلا کردم برای درد جانکاهم کجا فکر دوا کردم؟ مرا آیینه ای باشی که خود را در تو می بینم چه غم گر عمر ناقابل به راه تو فنا کردم تویی بالنده ی سر فصل عشق و شور و شیدایی ز هرم عشق طاقت سوز تو جانم فدا کردم نمی دانم چه رازی بود در آن گفتگو آن شب که با چشم بلاخیز تو دل را آشنا کردم زدم...
-
هزار جان دارم
دوشنبه 28 آبانماه سال 1397 22:39
هزار جان دارم به حلقه حلقه ی موی تو آشیان دارم به گوشه گوشه ی قلبم تو را نهان دارم به ذره ذره ی جانم عجین شده عشقت به واژه واژه ی شعر از تو یک نشان دارم تو اعتراف نمودی به عشق جان سوزت "چه انتظار از این بیش از آسمان دارم" نرفته یادم از آن گفتگوی طولانی که شور عشق تو در سر از آن زمان دارم خزان زندگیم را بهار...
-
هلال ماه رمضان
دوشنبه 28 آبانماه سال 1397 22:37
هلال ماه رمضان هلال مه اشارت کرد با ناز و شد ماه صیام امروز آغاز سحر آمد به همراه دعایش اذان صبح و بانگ دل گشایش دو باره بر خلاف شام دوشم صدای ربنا آمد به گوشم مساجد مظهر لطف و صفا شد دو باره دوره ی قرآن به پا شد خوشا آن ها که مهمان خدایند به درگاه خداوندی فنایند ز طاعات و عبادت بهره بردند به راه بندگی ها سر سپردند...
-
هما
دوشنبه 28 آبانماه سال 1397 22:36
هما همای تیز بال آهسته تر پرواز کن امشب در مهر و وفا یک دم به رویم باز کن امشب سیه چشمی که بر بال تو امشب آشیان دارد بگو بهر خدا اورا که ترک ناز کن امشب بود یاس سفیدم آن که با خود می بری تنها خدارا لحظه ای با او مرا همراز کن امشب به راهش طایری بشکسته بالم روزگاری من برای رفتنم با او مرا شهباز کن امشب دلی پر درد دارد...
-
همسرایی با دوستان صاحبدل
دوشنبه 28 آبانماه سال 1397 22:34
صید گوهر دل بریدم از همه عالم شدم شیدای تو تا که دل بستم به چشم و قامت رعنای تو ای بسا ساحل نشینان جان به کف بگذاشتند بهر صید گوهری از دامن دریای تو هر صباحی می رسد از نو غمی "یاس سفید" تا گذارم یک غم نو بر سر غم های تو در خراسان چشم بر راه تو دارم روز و شب آمدی شاید شوم پر پر چو گل در پای تو دوست دارم رو...
-
هوس سوختن
دوشنبه 28 آبانماه سال 1397 22:29
هوس سوختن سخت است که از عشق بگویم سخن امشب هر چند که دارم هوس سوختن امشب اشک و غم و درد این دو سه مهمان قدیمی باز آمده آماده کنند انجمن امشب شرمنده ی اشک سحر و ناله ی صبحم تا لب بگشایم ز غم خویشتن امشب این آتش افتاده به جان آخر کار است شاید که به فردا نرسد کار من امشب چون لاله مرا جای نه در باغ و چمن بود دیگر به دلم...
-
هیاهو می کنم
دوشنبه 28 آبانماه سال 1397 22:28
هیاهو می کنم دوستان در جمع اگر گاهی هیاهو می کنم شکوه ها در خانه از خود سر به زانو می کنم دل به مویی بسته ام دل خود به مویی بسته است مو به مو نزد شما گر شکوه از او می کنم در سحر گاه حیاتم چون جراغ صبحدم بی جهت این جا و آن جا دست خود رو می کنم عاشقی گویند پیران را جوانتر می کند یاس خوش بوی سفیدی را گهی بو می کنم در...
-
هیجدهمین سال تولد عباس میرزائی
دوشنبه 28 آبانماه سال 1397 22:26
هیجدهمین سال گرد تولد عباس عطا نمود خداوند یک پسر مارا به ماه روزه و در اولین سحر مارا هزار و سیصد و هفتاد و پنج شمسی بود که شد به بیست و دو ی دی ز حق نظر مارا کنار دامن مادر ستاره ی صبحی به چشمم آمد و دل گشت پر شرر مارا چو نازنین پدرم شد به نام، او عباس که یادگار بماند از آن پدر مارا به سال هیجدهم از تولدش عباس بود...
-
یاد ایام
دوشنبه 28 آبانماه سال 1397 22:24
یاد ایام یاد ایامی که روز و روزگاری داشتیم سال نو می آمد و عید و بهاری داشتیم سینه ها از مهر مالامال و دل ها در طپش سفره خالی چشم ها سیر و قراری داشتیم عطرایران موج می زد از برنج سال نو نزد پاکستانیان هم اعتباری داشتیم گردن ار باریک ،اشکم بود چسبیده به پشت لیک از گردن فرازی افتخاری داشتیم چارشنبه سوری ار بر پا شدی هر...
-
یار خیالی
دوشنبه 28 آبانماه سال 1397 22:21
یار خیالی گر سیه چشمی مرا غم خوار باشد بهتر است راه عشق او کمی هموار باشد بهتر است گاه گاهی بگذرد از کوچه ی ما بی خبر با خبر از ما و شام تار باشد بهتر است عمر من بگذشت این فرصت نشد حاصل مرا درد اما از پری رخسار باشد بهتر است از سیه چشمی به دل یاری خیالی ساختم عشق او پنهان و از اسرار باشد بهتر است بهر شعر ناب گفتن در...
-
یار مسیحایی
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 21:21
یار مسیحایی تا دم یاری مسیحایی به جان من وزید می کنم از نو، جوانی ها به پیری با امید ای بسا در انتظار او شب و روزم گذشت او نیامد شام تار و روزگارم را ندید آه صبح وشام ِتار و ناله و اشک ِ سحر در غم هجران او با نوبت از ره می رسید سال نو، فصل بهار وگل فراوان در چمن شور بختی بین نیامد گلبنم یاس سفید سال ها فصل بهارم چون...
-
یار موافق
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 21:19
یار موافق هراس زلزله ای مثل بم نداشته باشی چه غم که ملک سلیمان و جم نداشته باشی شریک دزد اگر شد،رفیقِ قافله زنهار از او توقع رفع ستم نداشته باشی نباش همدل و همراز مردم نا اهل که روزگار پر از زیرو و بم نداشته باشی تو زود عهد و وفا را به زیر پای نهادی امید آن که مرا متهم نداشته باشی چنان که رانده ای از کوی خود مرا به...
-
یار وفادار
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 21:00
یار وفا دار ز گل بهتر بود یار وفاداری که من دارم دهد تسکین دل ریشم دل آزاری که من دارم نشد او لحظه ای غافل ازین حال پریشانم بود آرام بخش قلب بیماری که من دارم دریغا کان سیه گیسو چو گیسویش پریشان است ازاین روز سیاه و هر شب تاری که من دارم رود از یاد ها افسانه ی مجنون و لیلی ها اگر رسوا شود قلب گرفتاری که من دارم به...
-
یاس سفید "2"
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 20:57
یاس سفید "2" یقین دارم که استادان شاعرمی کنند امشب در این وزن و ردیف و قافیه بس دٌرفشانی ها به مشهد آمدم از طوس امشب با دلی غمگین که یاد آوردم آن جا از تو با حسرت نشا نی ها به مشهد آمدی از کلبه ما رد شدی در طوس به فردوسی شکایت بردم از نامهربانی ها به پیری در سرم دیوانگی اندختی ای عشق بسی تمرین پیری کرده ام...
-
یاس سفید
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 20:54
یاس سفید ای ماه من تو شمع شب آرای کیستی آب حیات و باده ی مینای کیستی در ماتمت چو لاله گریبان دریده ام یاس سفید من تو دل آرای کیستی نبود امید صبح به شام فراق من صبح امید شام به فردای کیستی در حسرت نگاه تو عمری در آتشم کام دل و امید و تمنای کیستی دل در کویرسینه هلاک است از عطش ای چشمه ی حیات تو دریای کیستی در کنج غم...
-
یک دام بس بود
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 20:52
یک دام بس بود دو گیسویت فکندی بر سر دوش شب و روز مرا کردی هم آغوش برای صید من یک دام بس بود دو دام انداختی بهر که بر دوش اسیرم من به دام گیسوانت چرا صید خودت کردی فراموش به شب های فراقت سوختم من شده شمع وجودم سرد و خاموش به دامن اشک سرد گریه هایم مرا انداختند از جنبش و جوش به راه عشق تو صد نیش دیدم ولی قسمت نشد یک دم...
-
یلدا
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 20:49
یلدا بر من این ایام تلخ بی ثمر خواهد گذشت از تو آیا این دل پر از شرر خواهد گذشت؟ آمدم تا روزگار تلخ ما شیرین شود بی خبر از این که غم هایم ز سر خواهد گذشت در سحر گاه حیاتم چون چراغ صبح دم می وزد بادی و آخر این سحر خواهد گذشت از ستم های تو گر بال و پرم بشکسته اند این ستم ها بر من بی بال و پر خواهد گذشت می روم تا بی...
-
یلدا شود شبی
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 20:47
یلدا شود شوی باشم اگر کنار تو، فردا شود، شبی دل از دوچشم مست تو،شیدا شود، شبی از آن دهان غنچه ی تازه شکفته ات دارم یقین که باده مهیا شود شبی یلدای من شبی است که باشی کنار من بی تو ،چه حاجت است که یلدا شود شبی دارم امید یاس سفیدم ز آسمان سیبی دگر بیارد و حوا شود شبی من عاشقی به شرقم و محبوب من به غرب ترسم که رهسپار...
-
یلدای بی سحر
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 20:44
یلدای بی سحر من امشب بی تو یلدایی به غربت بی سحر دارم به قصر آرزوهایم امید ِ بی ثمر دارم به عمری داشتم یلدای شب های فراق تو دعا های شب ،آه صبح گاه بی اثر دارم به عشق جان گدازت زنده ام یاس سفید من برای سوختن امید یلدایی دگر دارم مرا دیدار تو کوبیدن آب است در هاون به کوی بی نشانت باز آهنگ سفر دارم به دردت خو گرفتم اندکی...
-
یوسف نگردیدم
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 20:35
یوسف نگردیدم غم عشق تو دردل بی مداوا ماند و من رفتم ز عشق بی سر انجام تو رؤیا ماند و من رفتم چه شب هایی که خندیدند، خیل اختران بر من برایم ناله های ِ صبح ِ فردا ماند و من رفتم نبردم ره به باغت ، تا ز دست باغبان تو بهار من زمستان شد ،و سرما ماند و من رفتم ندارد چیدن گل باغبانت را اگر منعی مرا اما هزاران شرط و فتوا ماند...
-
آب بقا
جمعه 25 آبانماه سال 1397 20:27
آب بقاء نمی دانی که امروزی ز دیروزم بتر دارم نمی دانی ز جان بازی چه سودایی به سر دارم به دریایی ز آتش پای بنهادم شبی تاریک کز ان دریای سوزان بر دلم صد ها شرر دارم تو را خوش می نماید صحبت اغیار اما من کجا غیر از تو ای نامهربان بر کس نظر دارم اگر بی من یقین کردم که داری روزگاری خوش برای خاطرت دیوانه دل از سینه بر دارم...
-
سیزده به در
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1395 17:12
سیزده به در سال کهنه رفت با خون جگر سال نو آمد و غم ها پشت ِسر نحسی دنیا مگر طی می شود رفتن یک روز با سیزده به در با غم و درد پیاپی چون کنیم سیصد و شصت و چهار روز دگر عاشقی کن عاشقی کن عاشقی تا که از دنیا تو باشی بی خبر شرط،آن باشد دلت مثل (رها) گنج غم باشد به جای گنج زر علی میرزائی(رها)
-
در شاهوار
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1392 13:15
اگرگذ شت جوانی به د ل شرارکه دارم هزارداغ ِ نهانی ز روزگار که دارم جوانی ارکه به آیین،ند یده ام چه غم ای دل به سینه حسرت روی تو گل عذارکه دارم اگر چه این فلک ِ پیر، پیرکرد و نزارم هنوزعشق ِتو درسینه یاد گار که دارم گذشت د ر د وقفس عمر ماجدا اگر ازهم برای د ید ن توحق انتظا ر که دارم اگرکه د ست نوازش کسی به سرنکشید م به...
-
سیل اشک
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 18:58
به سینه شعله ی آهی که داشتم دارم زخیل اشک سپاهی که داشتم دارم هنوز آه سحرگاه و ناله ی صبحم زدست چشم سیا هی که داشتم دارم هزار مِهرِ درخشان گرم به سر باشد هنوز حسرت ماهی که داشتم دارم زبی وفایی تو پر کشیده ام بر سر وگر نه شوق نگاهی که داش تم دارم نیاز مند تو ام بی نیاز از دنیا بگو به چشم تو جاهی که داشتم دارم؟ تویی چو...