هوس سوختن
سخت است که از عشق بگویم سخن امشب
هر چند که دارم هوس سوختن امشب
اشک و غم و درد این دو سه مهمان قدیمی
باز آمده آماده کنند انجمن امشب
شرمنده ی اشک سحر و ناله ی صبحم
تا لب بگشایم ز غم خویشتن امشب
این آتش افتاده به جان آخر کار است
شاید که به فردا نرسد کار من امشب
چون لاله مرا جای نه در باغ و چمن بود
دیگر به دلم نیست هوای چمن امشب
لطفی کن و بگذار به جای تو بسوزم
"ای شمع بده نوبت خود را به من امشب"
ای مرغ سحر درد "رها" را تو نداری
در خلوت ما ناله ی بیجا مزن امشب
علی میرزائی"رها"