اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

مشکل کار

مشکل کار

مشکل کار کمی از تو،همه از ما بود

چون تمنای تو کردن به دلم بیجا بود

بود تقصیر تو چشمان بلاخیز سیاه

جرم من حسرت آن چشم و قد و بالا بود

"قیس" عاشق شد و آواره به صحرای جنون

جرم مجنونی ِ مجنون، مگر از لیلا بود

قصه ی عشق تو ازدل غم عالم را برد

کی مرا غصه ی امروز و یا فردا بود؟

حسرت روی تو را داشتم و شوق وصال

تا که در دل غم عشق تو مرا تنها بود

با خیال تو جوانی به غم و درد گذشت

دفتر شعرم اگرغمکده ی دل ها بود

در غزل یا سخنی هم که به پیری گفتم

پیری و معرکه گیری "رها" پیدا بود

علی میرزائی"رها"   

یار مسیحایی

یار مسیحایی

تا دم یاری مسیحایی  به جان من وزید

می کنم از نو، جوانی ها به پیری با امید

ای بسا در انتظار او شب و روزم گذشت

او نیامد شام تار و روزگارم را ندید

آه صبح وشام ِتار و ناله و اشک ِ سحر

در غم هجران او با نوبت از ره می رسید

سال نو، فصل بهار وگل فراوان در چمن

شور بختی بین نیامد گلبنم یاس سفید

سال ها فصل بهارم چون زمستان بوده است

تا بهار ِمن به یک گل می شود ایام عید

یاس ما را در گلستان باغبانی دیگر است

ای (رها)کن باغبانی دفتر "یاس سفید"

علی میرزائی(رها)