اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

علی(ع)،علی است

علی، علی است

علی،علی است نیازی به مدح ایشان نیست

دلی که جای علی شد دگر پریشان نیست

جهان ِظلم و ستم پر زحیله و تزویر

مگر به دون علی یک جهان ویران نیست؟

به هر کجا که نظر می کنی به اطرافت

مگر که ناله و آه و غم ِیتیمان نیست؟

نشان ز داد علی آن پناه مظلومان

در این زمانه ی بی اعتبار و دوران نیست

علی صفات خدایی به سینه و دل داشت

اگر که تالی ِاو در جهان به ایمان نیست

خراب خانه ی مردم کنند بر سرشان

چو تیغ فاتح ِخیبر و شیر مردان نیست

بود ز برکت ِآقا ،علی و اولاددش

به شان و مرتبه گر کشوری چو ایران نیست

(رها) علی است علی،با زبان قاصر خود

سخن مگو که سخن گفتنت به سامان نیست

علی میرزائی(رها)

که مژده داده

که مژده داده؟

که مژده داده به (حافظ) که غم نخواهد ماند

به کوره راه جهان پیچ و خم نخواهد ماند؟

اگر زمانه ی (حافظ )کمی محبت بود

ازین زمانه ی ما جز ستم نخواهد ماند

جهان تیره و تاری است روز و شب یک سان

نشانی از سحر و صبحدم نخواهد ماند

بریدن سر انسان و گوسفند یکی است

کسی به مهر و وفا ملتزم نخواهد ماند

کنند خانه ی مردم خراب بر سرشان

برای شان نه حریم و حرم نخواهد ماند

(رها)چنان به جهان ظلم می کند بی داد

دو سنگ روی زمین روی هم نخواهد ماند

علی میرزائی(رها)