اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

نازک خیالیم


نازک خیالیم

درویش مسلکم چه غم از جیب خالی ام

فرشم حصیر باشد و یا این که قالی ام

من را گذشت ِعمر چو آئینه روشن است

حس می کنم ز سن خودم در چه سالی ام

دل بسته ام به چشم بلا خیز دلبری

دارم هنوز فخر به صاحب جمالی ام

دست از وصال کوته و صد آرزو به دل

دارم خیال وصل من از بی خیالی ام

هر جا که یار می رود آن جا بود دلم

گاهی من از جنوبم و گاهی شمالی ام

صد تیر غم ز عشق بود در دلم هنوز

من در شگفت مانده ز نازک خیالی ام

گاهی که سایه ای ز تو بینم و قامتت

از دیدن دو چشم تو حالی به حالی ام

وقتی (رها) هوای پریدن به سر نبود

باشد چه حاصلم دگر از تیز بالی ام *

علی میرزائی(رها)