اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

عرض تبریک عید

عرض تبریک عید 

شد بهار افتاده شوری در فضای فیس بوک

جان معطر می کند حال و هوای فیس بوک

دوستان بذر محبت در دل هم کاشتند

بوی عید آید اگر از پست های فیس بوک

دوستان تبریک می گویم جمیعاً مرحبا

باد این عید کهن شادی فزای فیس بوک

مهربانی پشت خود رو کاش حاکم بود تا

هم صفا می شد معابر با صفای فیس بوک

کاش دندان طبیعی داشتم مثل قدیم

قطعه یی نی پست می کردم برای فیس بوک

یا صدایی داشتم مانند "گلپای" عزیز

هدیه می کردم به جمع با وفای فیس بوک

هم ندارم آن و هم این را (رها) پیرانه سر

شعر ِناقابل بریزم هی به پای فیس بوک

علی میرزائی (رها)

مهتاب می خندد

مهتاب می خندد
تو آن ماهی که مهتاب تو بر مهتاب می خندد

غزل گردی اگر، شعرت به شعر ناب می خندد

زلال چشمه سارانی،دوای درد مشتاقان

که بر سیلاب های فصلی و مرداب می خندد

مرا تا با نگاهی سال ها در دام خود دارد

به صیاد و به تور و طعمه و قلاب می خندد

به مویی می کشد دل داده گانش را به دنبالش

به اوراد و دعا و رمل و اسطرلاب می خندد

به سیب گونه ها،خال لب و چاه زنخدانش

به مفتی، قاضی ِ اعظم و شیخ و شاب می خندد

"گوگوش" آواره و راحت شد از کنسرت در خانه

و بر کاباره و قربانی و ارباب می خندد *

چه می پرسی ز فریادی که "گلپا" در گلو دارد *

که بر تار و سه تار و آرشه و مضراب می خندد

ردیف و قافیه اعجاز شعر پارسی باشد

که بر دروازه قزوین، بعد بر دولاب می خندد *

سراغ خانه ام را مرغ شب ،حتی نمی گیرد

"رها"در خلوتش تنهابه دق الباب می خندد

علی میرزائی(رها)   2/8/1395

*-قربانی و ارباب =شوهران سابق خانم گوگوش

*- گلپا= جناب آقای اکبر گلپایگانی خواننده ی محبوب و معروف ایران

*-دروازه قزوین و دروازه دولاب=از دروازه های معروف تهران