اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

شبی مهمان من باشی


شبی مهمان من باشی

چه خواهد شد شبی ای نازنین مهمان من باشی

گذارم سر به دامانت سر و سامان من باشی

دهم شرح غم و درد جدایی های طاقت سوز

اگر دردم تویی یک لحظه هم درمان من باشی

به دنبال تو جان بر کف دویدم سال های سال

کنون جان بر لبم جانا شبی جانان من باشی

ببینی بزم شب های مرا با اشک و آه و غم

امید زندگی مهمان هم بزمان من باشی

تو باشی شاهد دل بستگی هایم به اختر ها

پرستار من و چشم تر و حیران من باشی

پریدی گر که با اغیار در باغ و گلستان ها

به یاد خانمان بر بادی و زندان من باشی

(رها) را چشم سوی آسمان در پنچه ی غم ها

ببینی تا گواه سختی پیمان من باشی

علی میرزائی(رها)

گفتی که بیژنی

گفتی که بیژنی

ای نازنین روابط ما را بهم زدی

عهدت شکستی و ز وفا باز دم زدی

پیمان و وعده های تو و عشق ما چه شد

آخر دلم ز عشق دروغی بهم زدی

گفتی که بیژنی و برایت منیژه ام

بیهوده باز حرف ز عشق ای صنم زدی

داری خبر ز درد و غم و شام تار من

صد درد و غم دو باره برایم رقم زدی

دیگر امید عهد تو وعشق رفته نیست

دردا به راه عشق تو بر پیچ و خم زدی

دانی (رها) که قافیه تنگ است باز گرد

بیهوده راه شعر و سخن را قدم زدی

علی میرزائی(رها)