گفتی که بیژنی
ای نازنین روابط ما را بهم زدی
عهدت شکستی و ز وفا باز دم زدی
پیمان و وعده های تو و عشق ما چه شد
آخر دلم ز عشق دروغی بهم زدی
گفتی که بیژنی و برایت منیژه ام
بیهوده باز حرف ز عشق ای صنم زدی
داری خبر ز درد و غم و شام تار من
صد درد و غم دو باره برایم رقم زدی
دیگر امید عهد تو وعشق رفته نیست
دردا به راه عشق تو بر پیچ و خم زدی
دانی (رها) که قافیه تنگ است باز گرد
بیهوده راه شعر و سخن را قدم زدی
علی میرزائی(رها)