اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

زمان ربنا

زمان ربّنا

دلم دردی ز دست نازنینی دلربا دارد

نمی داند ولی افسوس دردی بی دوا دارد

اگر یک عمر بودم شاعر چشم سیاه او

کجا او گوشه ی چشمی به این یک لا قبا دارد

گمان کردم که شرط عاشقی عهد و وفا باشد

ندانستم که عشق و عاشقی شاه و گدا دارد

کسی کو یار در بر، جام صهبا در کفش باشد

چه غم از موج و طوفان،کشتی  ِ بی ناخدا دارد

بود یک داستان سینمایی روزگار ما

فراوان عاشق بازیگر آدم نما دارد

بلایی آسمانی،روزه دار عشق او بودم

که در بد عهدی و نامهربانی دکترا دارد

دریغا او نپرسید از "رها"ی روزه دار خود

چه حالی روزه داری در زمان ربّنا دارد

علی میرزائی "رها"    

هلال ماه رمضان

هلال ماه رمضان

هلال مه اشارت کرد با ناز

و شد ماه صیام امروز آغاز

سحر آمد به همراه دعایش

اذان صبح و بانگ دل گشایش

دو باره بر خلاف شام دوشم

صدای ربنا آمد به گوشم

مساجد مظهر لطف و صفا شد

دو باره دوره ی قرآن به پا شد

خوشا آن ها که مهمان خدایند

به درگاه خداوندی فنایند

ز طاعات و عبادت بهره بردند

به راه بندگی ها سر سپردند

غروب ماه روزه دل نشین است

چو عطر آگین ز قرآن مبین است

کنار مرقد شاه خراسان

امام هشتمین آن ماه تابان

غروب بیستم، از ماه روزه

کبوتر بچه ای نزدیک موزه

کنار زایرین سر زیر پر داشت

چه داغی آن کبوتر بر جگر داشت

شب قد رو عزای مسلمین بود

شب قتل امیر المومنین بود

تزلزل در سماء و در زمین بود

شب احیا (رها)حق هم همین بود

علی میرزائی(رها)