اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

طوفان هستی

طوفان هستی

پا به جایی می برد ما را در این ره سر به جایی

عقل آخر بین به جایی عشق افسون گر به جایی

چون حبابی روی موجم تا در این طوفان هستی

ساحلم جایی برد ا مواج هم خود سر به جایی

چون غباری در بیابان مانده در دست نسیمم

لحظه ای جایم برد یک لحظه ی دیگر به جایی

مانده ام خاکستری در یک اجاق سرد خاموش

گه مرا بستر به جایی ،گه مرا بستر به جایی

جمع مشتاقان پریشان می شود خواهی نخواهی

عاقبت دل می رود جایی ترا،دلبر به جایی

ای «رها»با چشم دل بنگر تماشا گاه هستی

تا که بینی سر به جایی می رود ،افسر به جای

علی میرزائی 

عنان دل

عنان دل

چنان عنان دلم را گرفته ای تو زدستم

که می نخورده ،شب و روز با خیال تو مستم

به حوریان بهشتی چه حاجتم چو تو باشی

کنون که بسته به زنجیر تار موی تو هستم

گذاشتم همه عالم برای مردم بی درد

ز ماه و مهر بریدم چو دل به مهر تو بستم

بسا که عقل مرا توبه داده است ز عشقت

نکرده توبه ای و عهد خویش را نشکستم

هزار مرتبه خاکسترم کند اگر این عشق

به سر به کوی تو آیم که آتش  ِتو پرستم

(رها)زجان گذرد جان چه قابل است به راهت

چو مست باده ی عشقم زجان خویش گسستم

علی میرزائی(رها)

مرگ باعزت

مرگ با عزت

ای دل امشب تا سحر فریاد کن

خانه ات با اشک و غم آباد کن

همتی کن امشبی با من بساز

زین همه خفت مرا آزاد کن

صبر کن تا عشق او سوزد مرا

وانگهی خاکسترم بر باد کن

شرمسارم زین همه درماندگی

مرگ با عزت بیا امداد کن

نی خطا گفتم که دادم وعده ای

من  به شیرینی مرا فرهاد کن

ای (رها)برکن به سیل گریه ها

یأس از دل طرح نو بنیاد کن

گر تو را شوق وصالش در سر است

کاخی از غم در دلت ایجاد کن

علی میرزائی(رها)

هیاهو می کنم

هیاهو می کنم

دوستان در جمع اگر گاهی هیاهو می کنم

شکوه ها در خانه از خود سر به زانو می کنم

دل به مویی بسته ام دل  خود به مویی بسته است

مو به مو نزد شما گر شکوه از او می کنم

در سحر گاه حیاتم چون جراغ صبحدم

بی جهت این جا و آن جا دست خود رو می کنم

عاشقی گویند پیران را جوانتر می کند

یاس خوش بوی سفیدی را گهی بو می کنم

در نهایت رفته از دستم و حاصل سوخته

خرمن خاکسترم را آب و جارو می کنم

بندگی هر گز نکردم سفله ها را ای(رها)

عاشقانه دانه ها عمری است(شب بو)می کنم

علی میرزائی(رها)