اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

طوفان هستی

طوفان هستی

پا به جایی می برد ما را در این ره سر به جایی

عقل آخر بین به جایی عشق افسون گر به جایی

چون حبابی روی موجم تا در این طوفان هستی

ساحلم جایی برد ا مواج هم خود سر به جایی

چون غباری در بیابان مانده در دست نسیمم

لحظه ای جایم برد یک لحظه ی دیگر به جایی

مانده ام خاکستری در یک اجاق سرد خاموش

گه مرا بستر به جایی ،گه مرا بستر به جایی

جمع مشتاقان پریشان می شود خواهی نخواهی

عاقبت دل می رود جایی ترا،دلبر به جایی

ای «رها»با چشم دل بنگر تماشا گاه هستی

تا که بینی سر به جایی می رود ،افسر به جای

علی میرزائی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد