روسری و مقنعه
با روسری و مقنعه فرقی تو نداری
با گونه ی چون سیب و زنخدان که تو داری
ماهی که یکی نیمه ی آن سایه گرفته است
با نیمه ی دیگر همه را جان به لب آری
گر مقنعه بر داری از آن چهره ی زیبا
باشد که بر آری ز دو عالم تو دماری
هر چشم که آن چشم سیاه تو ببیند
صبراست نه اورا ونه آرام و قراری
بهتر که تو روبنده زنی ای مه زیبا
تا دل نکند آرزوی بوس و کناری
در خیل بتان سرو قد و ماه ِمنیری
جز ناز و جفا عیب تو دانی که نداری
با این همه ترسم که (رها)با قد ِ رعنا
آواره کند خلق ز هر شهر و دیاری
علی میرزائی (رها)