اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

سر در گریبان

سر در گریبان

به هر جمعی تو را بینم گلی سر در گریبانی

یقین دارم که از دیوانگی هایم پریشانی

عنان عقل خود را می دهم گاهی اگر از کف

نو می دانی عزیز من که دارم درد پنهانی

مرا کنج قفس با یاد تو زیبنده تر باشد

به جغد شوم باشد آشیان در باغ ارزانی

برای خاطرت لب از سخن چون غنچه می بندم

نخواهم کرد آن کاری که باز آرد پشیمانی

تو روزی بر مزلرم عاقبت این جمله می خوانی

از آن خاموشم این جا چون که بستم عهد و پیمانی

(رها) در بستر غم سوختم از آتش هجران

چرا یاس سفیدم را به بالینم نمی خوانی

علی میرزائی(رها)

کوچه ی بن بست

کوچه ی بن بست
امشب آیا یار ِ ماهَم می رسد
یا به گردون باز آهم می رسد؟

آن که آورده به لب جان ِ مرا
کی به این حال تباهم می رسد؟

در غمش از پادگان چشم من
تا سحر خیل سپاهم می رسد

کوچه ی بن بست و یک شهرخراب
بی پناهم ، کی پناهم می رسد؟

غم همیشه منتظر پشت در است
تا ببیند روبراهم ، می رسد

چون "حلب" ویران شدم با یک نگاه
عاقبت شام سیاهم می رسد

ماه بهمن چون به ناکامی گذشت
عیدی ِ اسفند ماهم می رسد

دانه اش از غیرو کاهش از "رها"
آتشش آخر به کاهم می رسد

علی میرزائی(رها)   

گنج قارون

گنج قارون

خالق عشقی دلم را عاقبت خون می کنی

صبح چشمم رود سیحون،شام جیحون می کنی

نیست حرفی می کشم ناز تو را اما چرا

عهد و پیمانت شکستی،نقض قانون می کنی

خرمن جان مرا آتش زنی وقتی که تو،

طره یک سو می زنی،رخسار گلگون می کنی

با پیامی، با نگاهی، ای امید زندگی

قلبم از امید و شادی گنج قارون می کنی

تا که یاد آید مرا از قامت موزون تو

نیم شب ها، شور و حالم را دگر گون می کنی

می گذاری تا قدم بهر تفرج در چمن

شور بر پا نازنین در ربع مسکون می کنی

برگزیدم از گلستان ها تو را یاس سفید

سرو آزادم "رها" را بید مجنون می کنی

علی میرزائی"رها"   

نمک گیر

نمک گیر

به یک نگاه نمک گیر کرده ای من را

ز غیر خود ز همه سیر کرده ای من را

در آرزوی تو در آتشم نمی دانی

نگاه کن چه زمین گیر کرده ای من را

نه دل به کار و نه خانه نه زندگی دارم

تو از زمین و زمان سیر کرده ای من را

مرا نه قدرت ماندن نه طاقت رفتن

که دست و پای به زنجیر کرده ای من را

اگر چه بار و برت شد ز دیگری اما

به درد و رنج تو درگیر کرده ای من را

بده اقل تو پیامی ، پیامکی گاهی

کنون که پیر تر از پیر کرده ای من را

چه بود جرم و خطای (رها)که نزد رقیب

چنین ز جور تو تحقیر کرده ای من را

علی میرزائی(رها)