دریای جنون
جان به قربان تو و چشم سیه مست تو باد
حیف ِآن عمر که بی عشق تو دادم بر باد
تا به دریای جنون ِغم ِعشق تو زدم
گر به ساحل برسم یا نرسم باداباد
سیل عشق از دل عاشق چه خروشان برخاست
کی شود سّد رهش عقل و درس استاد
خانه ی عاشق دل خسته ندارد سامان
چون حبابی به سر موج بود بی بنیاد
"عشق آتش بود و خانه خرابی دارد"
نه که یارانه بگیری تو و حق اولاد
ای (رها)عشق تجاری شده حرفش تو مزن
هر چه از عشق بگویند بود حرف زیاد
علی میرزائی(رها)