اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

شمع

شمع

عاشقان شمعند یا پروانه ها یا هر دو وان

هر دو می سوزند آن از بهر این،این بهر آن

سوختم چون شمع تنها نیم شب ها تا سحر

درد بی پروانگی دارم اگر عمری به جان

ای بسا شب ها که خندیدم به اشک بی کسی

صبح در کف دود آهی،اشک سردی شمع سان

سوختم چون شمع اما شعله ام را کس ندید

گر چه بودی عالمی آتش مرا در دل نهان

شمع بودم دست من کوتاه از بزم نگار

داغ پنهان در دلم چون لاله دور از بوستان

سوختم عمری (رها) در بزم فرهنگ و ادب

تا که راه از چاه را دادم نشان ِگلبنان

علی میرزائی(رها)