اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

صبر و ظفر

صبر و ظفر

در پی ِ شام فراق تو سحر می آید

غم و درد دل دیوانه بسر می آید

لحظه ای نیست که از یاد تو غافل باشم

چشم بر راه تو دارم چه خبر می آید

بی تو دارم به دلم درد همه عالم را

چاره ی درد من از دست تو بر می آید

در کویر غم تو منتظر عطر تو ام

با نسیمی که ز دریای خزر می آید

در کویر غم تو منتظر عطر تو ام

با نسیمی که ز دریای خزر می آید

صبر کردم شب هجران تو صبحی نرسید

باورم نیست پس از صبر ظفر می آید

روزگاری است که بر کوچه ی مستی زده ام

فارغ از این که "رها" سود و ضرر می آید

علی میرزائی"رها"  

کاروان وامانده

کاروان وامانده

داده ام از کف قرارم ای امید زندگی

وای از این روزگار و وای از درماندگی

کاروان وامانده ای مانم به صحرای غمت

وای از صحرای بی پایان و این واماندگی

در کویر عشق سوزان لاله ای پژمرده ام

با نگاه خود رهایم کن ازین پژمردگی

کوره راه عشق را افتان و خیزان آمدم

گشته عادت سال ها من را ز پا افتادگی

برده ای دل را نگهدارش که نبود لذتی

بهتر از رنج و عذاب و ماتم دل دادگی

شاد مانی در رهت باشد چو آب زندگی

حاصل عشق جگر سوز تو شد افسردگی

با رقیبان دیدنت بهر (رها) مشکل بود

تا به کی باید تحمل کرد این شرمندگی

علی میرزائی"رها"