دلم خوش است
دلم خوش است سیه چشم همدلی دارم
به باغ غم زده ی خویش بلبلی دارم
نمی کند به کویر دلم اگر پرواز
خوشم که با غم او بزم و محفلی دارم
ز طوس گر که به شهرش هزار فرسنگ است
برای دیدن او گاه من پلی دارم
پلی که قابل رؤیت برای چشم دل است
غنیمت است ز دیدار حاصلی دارم
قلم روانه به کاغذ ز عشق او گردد
ز شوق اوست گهی شعر ِقابلی دارم
دلم شکسته، به قایق شکسته ای مانم
به روی موج ِغم امّید ِ ساحلی دارم
(رها) اگر، چه بُوَد پایه های پل لرزان
برای لیلی ی ِ خود باز محملی دارم
علی میرزائی(رها)