اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

سنگ صبور


سنگ صبور

شدی سنگ صبورم با تو امشب گفتگو کردم

مصیبت های دل گفتم حکایت مو به مو کردم

نبود ایام حتی لحظه ای هم بر مراد من

کشیدم پای در دامن و حفظ آبرو کردم

به شهر خود غریبم دور از احباب و دلتنگم

تو را در شهر غربت ای امیدم جستجو کردم

تو را از بین صد گل برگزیدم یاس خوشبویم

ز گل هایی که با آیینه ی دل روبرو کردم

دلی خون داشتم از آن چه نامش زندگانی بود

تو را دیدم جنون آمیز با خونم وضو کردم

من و مجموعه ی عکس تو در دل نیمه ی شب ها

نهانی، گریه از فریاد پنهان در گلو کردم

"رها"در خلوت تنهایی اش سر زیر پر دارد

و با یاد تو می سازد که با درد تو خو کردم

علی میرزائی"رها"