اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

شاعر شدن


شاعر شدن

عمرم گذشت بی تو،دریغا،چه فایده

همراه عشق، صد اگر اما،چه فایده

هر شب غزل به دفتر شعرم تو می شوی

شعر یتیم ِ بی کس و تنها چه فایده

وقتی امید نیست به ساحل رسیدنم

دیگر نسیم و ساحل ِ دریا چه فایده

پنداشتم که مرهم زخمم تو می شوی

بی تو شبم سحر شد و فردا چه فایده

شعری نگفته ام که بگویند شاعر است

شاعر شدن به دون تو ما را چه فایده

"یاحقی"  ِ زمانه که شد ساز او خموش

تنها "رها" صدای "حمیرا" چه فایده

علی میرزائی"رها" 

غم پدر

غم پدر

اگر غمی ز غمی باز تازه تر دارم

به دل هنوز غمت نازنین پدر دارم

اگر که شصت وَ هفتاد یا که هشتادم

تو را هنوز پدر، خویشتن پسر دارم

از آن زمان که پدر ترک آشیان کردی

هنوز در غم تو اشک در بصر دارم

نسیم صبح به اشک شبانه ام خندید

برای آمدنت دیده سوی در دارم

غم ِتو ای پدر ِمن زدل نخواهد رفت

که تا ز داغ تو صد زخم بر جگر دارم

علی میرزائی(رها)  

مستی شبانه

مستی شبانه

یک شب بیا ببین من و شب زنده داری ام

بنشین به بزم اشک و غم و بی قراری ام

خون دلم به شیشه ببین جای می ،بخوان

از مستی  ِ شبانه تو صبح خماری ام

باشد مرا به سینه و دل نازنین هنوز

از عشق جان گداز تو صد زخم کاری ام

دستم نمی رسد به تو از دست دیگران

چون آهوی رمیده،از آن ها فراری ام

ماه رخت عیان نشد از زیر طره ات

عمری دچار حسرت و چشم انتظاری ام

شعری نگفته ام که بگویند شاعر است

شعرم برای تو است،من و شرمساری ام

دردا "رها"که عمر تو سر زیر پر گذشت

جز غم نکرده است کسی غمگساری ام

علی میرزائی"رها"