اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

مجنون بی لیلا

مجنون بی لیلا

به خیل اختران درد خود افشا می کنم هر شب

به سیل اشک دردم را مداوا می کنم هر شب

فغان در سینه دارم با دلی لبریز از فریاد

فغان و آه را در سینه حاشا می کنم هر شب

تمنای تو را با خود به محشر می برم اما

تو را در بحر غم هایم تمنا می کنم هر شب

نگاه خانمان سوز تو جانم را به لب آورد

نگاهت را به اشک خویش معنا می کنم هر شب

حکایت خاطرات تلخ و شیرین غم عشقت

برای این دل  رسوای شیدا می کنم هر شب

نمایشگاه عکسی از تو دارم در دل خونم

برای دیدنت آن را تماشا می کنم هر شب

منم مجنون بی لیلا که دنبال تو می گردم

خودم مجنون تو را بیهوده لیلا می کنم هر شب

(رها) روزو شبش یکسان بود اما نمی دانی

که آه خویش را با ناله سودا می کنم هر شب

علی میرزائی(رها)