اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

سر بدار

سربدار

به آتش دل عاشق شرار می گویند

به شام بی کسی اش شام تار می گویند

مرا امید سحر نیست در شب هجران

خزان زندگی ام را بهار می گویند

شبم تو روز کنی تا به گوشه ی چشمی

به چشم مست تو لیل و نهار می گویند

به وصف خویش نبینی تو بهتر از شعرم

چرا که وصف تو یک از هزار می گویند

اسیر عشق تو،زندانی ام به خانه ی خود

به خانه ای که نباشی مزار می گویند

دویده ام به قفایت همیشه جان بر کف

به عاشقی چو "رها" سربدار می گویند

علی میرزائی"رها" 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد