عاشق خسته دل
عشق با عقل نشاید که تبانی بکند
این دو باید که یکی خانه تکانی بکند
آن که کرده است به دوران جوانی پیری
کی به پیری بتواند که جوانی بکند
معنی عشق نفهمید و نخواهد فهمید
هر که در جمع بتان چشم چرانی بکند
آن که در فکر زر و سکه و ارزست و دلار
خوب رویان نتواند که شبانی بکند
عاشق خسته دل فخر طرب خانه ی شور
عشق خود را، بتواند که جهانی بکند
هرم عشقی نوزد بر دل آن کس که "رها"
راه پیدا نتواند به معانی بکند
علی میرزائی"رها" "