فریاد رسی نیست
رفتی و مرا برده ای از یاد کجایی
از دست تو دارم دل نا شاد کجایی
لب ریز مرا سینه ای از درد و فراق است
فریاد رسی نیست، تو فریاد کجایی
با خاطری آزرده از ایام و زمانه
در بند تو ام،خاطر آزاد کجایی
ای سرو روان باغ دلم بی تو خزانی است
با قامت و آن حسن خدا داد کجایی
من را به می ِ آن دهن غنچه مثالت
کردی تو گرفتار و معتاد کجایی
چون قلب "رها" عهد و وفا را تو شکستی
ای عهد شکن دست مریزاد کجایی
.........
این قافیه تنگ است ولی حرف زیاد است
با ارز کنم خانه ات آباد کجایی
علی میرزائی"رها"