اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

گلی از خار جدا

گلی از خار جدا

شدم آواره ی شهرم شدم از یار جدا

غصه ی یار جدا خوردم و غمخوار جدا

دوختم چشم به در، صبح امیدی نرسید

دامن اشک جدا و تن تب دار جدا

داشتم حسرت روی تو به شب های فراق

داغ غم های تو را در دل بیمار جدا

بار دیوار جدایی ِ تو بر شانه ی من

بار غم ها تو هم بر سرم آوار جدا

عمر من طی شد و یک بار نشد سرو روان

تا ببینم قد و بالات از اغیار جدا

همره هر گل خوش بو به چمن خاری هست

ای "رها" گر که ندیدی گلی از خار جدا

علی میرزائی"رها"   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد