اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

غزل عاشورا

غزل عاشورا

امشب ز بی وفایی دنیا گریستم

یاد آمد از حسینم و تنها گریستم

با تشنه گان جان به لب ساحل فرات

در خلوتم نشسته وشب را گریستم

بر دامن حسین سر خونین اکبرش

دیدم به داغ سینه ی لیلا گریستم

دیدم به نهر علقمه تنها ترین شهید

دست از تنش جدا و به صحرا گریستم

در واپسین وداع حسین با رقیه کو

بنهاد سر به سینه ی بابا گریستم

"آیا کسی بود که کند یاری حسین"

با گوش جان شنیدم و دریا گریستم

با آن نگاه آخر زینب به قتلگاه

بر هر دو نور دیده ی زهرا گریستم

در این جهان یزید فراوان حسین کم است

بر درد بی حسینی دنیا گریستم

شعری نگفته است "رها"لایق حسین

بر حال خود ز درد تمنا گریستم

علی میرزائی "رها"  

نگین تارک دل ها

نگین تارک دنیا

تو آن شاه شهیدانی که طاقت برده از دل ها

ره ِکوی تو صد ها پیچ و خم دارد و مشکل ها

به دریای غم عشقت گرفتاران بسیارند

نه امیدی به دریا ها،نه امیدی به ساحل ها

صفر آمد، چه در پایت شهید کربلا ریزم؟

که لعنت بر یزیدان ِجهان و جمله قاتل ها

قیام کربلا الگوی محرومان دنیا شد

نگین تارک دل ها و نُقل و نَقل ِ محفل ها

ندارم من امید وصل تو با درد می سازم

رهی تاریک در پیش است و دور و خیل منزل ها

دو روز عمر مارا ارزش خمیازه ای هم نیست

نکرده خواب راحت،می شود آماده محمل ها

"رها" تکرار روز و شب به همراه غم و دردم

چه بوده حاصل آن، خسته ام از دور باطل ها

علی میرزائی"رها"