اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

سیل اشک


سیل اشک

به سینه شعله ی آهی که داشتم دارم

زخیل اشک سپاهی که داشتم دارم

هنوز آه سحرگاه و ناله ی  صبحم

زدست چشم سیا هی که داشتم دارم

هزار مِهرِ درخشان گرم به سر باشد

هنوز حسرت ماهی که داشتم دارم

زبی وفایی تو پر کشیده ام بر سر

وگر نه شوق نگاهی که داشتم دارم

نیاز مند تو ام بی نیاز از دنیا

بگو به چشم تو جاهی که داشتم دارم؟

تویی چو گنج به ویرانه ی دل خونم

به کنج فقر پناهی که داشتم دارم

هنوز مانده به کوی تو ام یکی روزن

چو نور سوی تو راهی که داشتم دارم

هنوز چشم (رها)جای تو است یاس سفید

زسیل ِاشک گواهی که داشتم دارم

علی میرزائی(رها)

عطر نرگس

عطر نرگس

"عطر نرگس رقص باد آهسته می آید بهار"

گر که آید یا رود ما را به این کارا چه کار

در تقاعد بودن و در خانه ماندن روز وشب

کی ز ما یادی شود در کنج ویران ای برار

بس که ماندم در قفس تحویل سال از یاد رفت

هست بنزین صدی در کارتم از سال  ِپار

عطر گاز و دود آن عمری است مهمان منند

گر که بینی طبع من را این چنین زار و نزار

فصل تابستان اضافه بر دو مهمان قدیم

می رسد رقص پشه همراه عطر تار و مار

چون زند جامی پشه از آن زلال تلخناک

آن چنان وز وز کند تا کر شود گوش سه تار

می شوم خوش دل ازان گاهی به ایام بهار

چون که کمتر می شود بر شانه ام سالی فشار

قافیه باز است و طبع آماده اما وقت کم

ور نه دارم درد دل ها با شما ها بی شمار

در حساب دخل و خرجت می شوی حالی به حال

آن چنان حالی ندارد روزگار کج مدار

ای (رها) با کنج فقرو این فضای وب بساز

گر که دیزی را کنی تعویض با دوغ و خیار

علی میرزائی(رها)