اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

دل زندانی

دل زندانی

گواه باش خدا اشک های پنهانی

که بعد رفتن او آمدم به مهمانی

زبیم آن که فغانم به گوش کس نرسد

دلم نموده ام امشب به سینه زندانی

نگار آمدو رفت و نشد که یک لحظه

کنم حکایت غم ها و درد و حیرانی

نگاه کوته او داد هستیم بر باد

دریغ و درد که شد حاصلم پریشانی

جفا و ناز تو را تا به جان خریدارم

مکن به هر خس و خاری تو ناز ارزانی

به پیش چشم (رها)تکیه بر کسان دادن

بود خلاف مروت مگر نمی دانی

علی میرزائی(رها)

موی ابریشمی

موی ابریشمی

موی ابریشمی و روسری و برق نگاه

عاشقت کرد مرا در غمت انداخت به چاه

راه برگشت مرا نیست گرفتار شدم

حال ،من ماندم و آوارگی و حال تباه

یاد لبخند ژکوندی شده ات کشت مرا

بغض ، سدی شده در سینه گرفته ره ِآه

من که دل سوخته ی هُرم نگاهت شده ام

تا چه پرواست که دارم چو تویی پشت و پناه

به تو می نازم و دل سوختگی هات ز شعر

می بری شعر مرا تا که ز بی راهه به راه

از تو در فصل خزان هستم اگر یاس سفید

می برم لذت شیدایی خود گاه به گاه

نیست امید وصال تو، خودت می دانی

دل خوشم تا که باغ تو منم یک پر ِکاه

وامقم در ره عشق تو و عَذرای منی

وامصیبت که کنی ترک "رها" یت ناگاه

علی میرزایی"رها"