اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

عجل در ظهور آقا

عجل در ظهور آقا

بهار من زمستان بود و تابستان بتر از آن

زپاییزم جه می پرسی که خود داری خبر از آن

به هر جا می روم در ها به رویم بسته می بینم

خورم صد پشت پا از این و صد خون جگر از آن

ریاکاری ربوده گوی سبقت از جوان مردی

جوی آزادگی دیدی مرا هم کن خبر از آن

چنان نامردمی شایع بود در روزگار ما

که دارد ترس ِحفظ آبرو نوع بشر از آن

عطوفت،مهربانی،شادمانی رخت بر بسته است

مگر در سینه ی آزاده ای باشد اثر از آن

جهان آماده،آماده است عجل در ظهور آقا

بکش شمشیر عدل انداز در دل ها شرار از آن

چه خوش باشد(رها)یک صبح چشم خویش بگشایی

ببینی قبله را پر نور کاید یک سوار از آن

علی میرزائی"رها"

   

لاله سرنگون

لاله سرنگون

شبم سر در گریبان مثل لاله سرنگون دارم

به صبح نامرادی دامنی از اشک و خون دارم

از این مردم رمیدن هایم و خلوت نشینی ها

گمان دارند مجنونم، و چون مجنون جنون دارم

دگر دنیای آشفته برایم بی،ستون باشد

هنوز امید بیجا زین ستون تا آن ستون دارم

ریاکاری ربوده گوی سبقت از فداکاری

فدایی گر یکی باشد، ریایی میلیون دارم

ندارم افتخار ِاین که از نوع بشر باشم

که شرم از نوع رفتار بشر باهم کنون دارم

در این دنیای بی بنیاد آدم سوز و آدم کش

(رها)دانم که صبر و طاقتی از حد فزون دارم

علی میرزائی(رها)