اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

در خانه گر کس است

در خانه گر کس است

خود را اسیر خواهش دنیا نمی کنم

هر آرزوی دیده تمنا نمی کنم

بر این دو روز فانی دنیا عزیز من

بیهوده خویش عاشق و رسوا نمی کنم

خود را به آب و آتش دنیا نمی زنم

رسوای خلق و مردم دانا نمی کنم

مجنون صفت گذشت جوانی و عاشقی

خود را دو باره عاشق و شیدا نمی کنم

ما را غم زمانه و مردم به دل بس است

کاری به جز رضایت آن ها نمی کنم

بسیار درد کهنه که در دل بود مرا

گر از هزار هم یکی افشا نمی کنم

دردا که شعر های چهل سال پیش را

نشخوار می کنم و دهن وا نمی کنم

سودا دبیریم به وزیری نمی کنم

این یک حقیقت است که حاشا نمی کنم

چشمم چو بامداد گشایم به روی دوست

جز عاشقی به درگه دانا نمی کنم

در خانه گر کس است(رها)یک سخن بس است

دیگر من اعتماد به دنیا نمی کنم

علی میرزائی"رها"