اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

صدای من و تو

صدای من و تو
عاشق هم شدن ماست صفای من و تو
درد عشق من وتو بود دوای من و تو

گر چه فرهادم و شیرین منی یاس سفید
بیستون سد بزرگی است برای من و تو

عشق ما گر چه خیالی است ولی جان سوز است
روی موجی چو حباب است بنای من و تو

بس که چون سایه به دنبال تو بودم همه جا
آشکار است عزیزم رد ِ پای من و تو

بغض حسرت به گلو سد ره فریاد است
نشنود گوش فلک گر که صدای من و تو

دود آه تو "رها" دوش به افلاک رسید
شاید آید به سر رحم خدای من و تو

علی میرزائی(رها) 

عشق فانتزی

عشق فانتزی

فانتزی گردیده عشق و عاشقی این روزگا ر

گر تهی گردیده ازدردو غم ِشبهای تار

دیدن معشوق سابق کار آسانی نبود

باپیامک ها سر آمد درد و رنج انتظار

مهریه در روستا ها مس بُد و فرش وگلیم

از مَنی گردیده حالا سکه و دارو ندار

عاشقی در شهر ها باشد حبابی روی آب

چون که در بَله بِرون رسمی نمانده بر مدار

عاشقی مشروط گردیده به خودرو یا به شغل

عاشق و معشوق شرکت کرده گویی در قمار

جای دردی یا که آهی قبل از عاشق شدن

طفل بعد از عاشقی دارد غم شام و نهار

چشم وهم چشمی شده باعث وخرج بی حساب

می کند گر از دکان عاشقی  عاشق فرار

حرفی از عشق و محبت مانده است این روزگار

نی نظامی مانده نی حافظ نه شیخ و شهریار

این غزل گفتم (رها)سال گرد فوت شهریار

عمر او در عاشقی طی شد نبود اورا قرار

علی میرزائی(رها)