اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

طره ی سیاه

طره سیاه

نشد که سر بگذارم به روی زانویش

دمی، که سیر ببینم کمان ابرویش

فکنده است دو گیسو به روی شانه ی خود

که خون کند دلم از حسرت دو بازویش

رخ نگار من از زیر طره ی سیهش

عیان نشد که ببینم دمی بر و رویش

در آسمان خیالم ستاره ای باشد

که بی قرارم و در تاب و تب ز سوسویش

مگر که باد ِخزانی مدد کند روزی

مرا چو برگ خزان دیده ای برد سویش

مرا قراری و صبری و خانمانی بود

ندیده بود (رها) تا جمال نیکویش

علی میرزائی(رها)  

مرو به باغ

مرو به باغ

خدای داده به تو آن جمال رعنا را

دو چشم خانه بر اندازو روی زیبا را

به یک اشاره ی ابرو اگر اراده کنی

بیاوری به ثری زاسمان ثریا را

کجاست "قیس" ببیند ترا شود عاقل

برد زیاد دگر عشق روی لیلا را

اگر که وامق دل خسته هم ترا بیند

"رود وعذر نهد عشق روی عذرا را"

بود نگاه تو درمان درد خسته دلان

به چشم خویش تو داری دَم ِمسیحارا

به هر کجا که روی می شود بهار آن جا

مرو به باغ مبر آبروی گل هارا

به سرو قامت خود کن قیامتی بر پا

ز نو تو زنده نما لاله های صحرا را

نسیم دلکش گیسوی پر طراوت تو

برد زیاد به ساحل نسیم دریا را

دو باره چشمه ی طبع (رها) بجوش آمد

چو دید بر رخ تو گیسوی چلیپارا

علی میرزائی(رها)