هُرم بوسه
عمری گذشت درد و غمت مانده در دلم
شور تو در دل است و جنون تو در سرم
دیگر به حوریان بهشتی چه حاجت است
آغشته شد به مهر تو زاغاز چون گِلم
جانم بسوختی به جوانیّ و من هنوز
از سوز ِآتشین ِنگاهت در آتشم
تسکین درد پیری ِمن هُرم بوسه ایست
کز روی ماه تو به جوانی ربوده ام
گل های بی شمار(رها) دید و بو نکرد
یاس سفید من چوشدی مونس دلم
علی میرزائی(رها)