اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

موجیم سرگردان

موجیم سرگردان

ما باغ و بُستان ِ شکوفایی نداریم

در جمع از ما بهتران جایی نداریم

خوردیم سیلی ها به هر ساحل رسیدیم

موجیم سرگردان و در یایی نداریم

از چار فصل زندگی گویند اما

دیروز و امروزی و فردایی نداریم

دردی به دل داریم از فصل جوانی

پیرانه سر از درد پروایی نداریم

نانی به نرخ روز ما هرگز نخوردیم

از ناکسان اما تقاضایی نداریم

ما عاشق مُلک و دیار خویش بودیم

در عاشقی مانند و همتایی نداریم

بعضی برای سکه گر شعری سرایند

ما در نظر جز عشق، رویایی نداریم

با عشق و ناکامی بسر شد زندگانی

هر چند مجنونیم لیلایی نداریم

این قافیه باز است و سینه پر ز فریاد

بس کن "رها" چون شعر زیبایی نداریم

علی میرزائی "رها"