اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

چشم به در

چشم به در

بر باد رفت در غم تو آشیان من

حاشا ز یک ستاره به هفت آسمان من

چون سایه آمدم به قفایت ز شهر خود

از یاد رفت زندگی و خانمان من

بغضی به سینه مانده که سد کرده راه را

بر آه سینه سوز و چه شب ها فغان من

عمری گذشت چشم به در مانده ام هنوز

یک شب نشد ز مهر شوی میهمان من

در سینه بی قرار، دلم داغدار تُست

آگه نشد کس از دل و عشق نهان من

از یاد رفته ام و ندارد "رها" دگر

جز مرغ شب کسی خبری از نشان من

علی میرزائی"رها"  

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد