راحت جان
مژده ای دل که تو را راحت جان می آید
از سراپرده برون ماه نهان می آید
امشبی ای دل پر درد تو با غصه بساز
بهر دل داری ما سرو روان می آید
مهلتی قافله ی اشک نپاشید از هم
تا زره قافله سالار جهان می آید
ای دل و دیده بهاری نبود بهر شما
پَی ِ هر نغمه ی گل باد خزان می آید
ای (رها)مونس دیرینه ی تو غم باشد
هر صباحی غمی از دور زمان می آید
علی میرزائی(رها)