اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

طره ی افشان

طره ی افشان

تا نقاب از رخ خود ای مه تابان تو کشیدی

برمه نیمه ی مه صد خط بطلان تو کشیدی

دوش کز نور رخت خانه ی دل بود فروزان

نقش غم بر دل من با سر مژگان تو کشیدی

چشم گریان من افتاد به رخسار چو ماهت

بین ما و رخ خود طره ی افشان تو کشیدی

آمدند اشک و غم و آه به همدردی من دوش

پای از بزم من و این همه مهمان تو کشیدی

زود کردی تو غروب و دل افسرده ی من را

پی گم کرده ی خود سوی بیابان تو کشیدی

باز من ماندم و آن غمکده و آن شب هجران

تا که بر روی (رها) پرده ی هجران تو کشیدی

علی میرزائی(رها)

� جایی می رود ،افسر به جای

علی میرزائی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد