نگاه نخستین
مرا دو چشم سیاه تو شاعری آموخت
چرا که با نگهت مغز استخوانم سوخت
نبود عشق تو در دل اگر که یاس سفید
زبان ز بی سخنی ها دهان من می دوخت
مصیبت غم تو دفتری است یاس سفید
که صفحه صفحه ی آن شعله های غم افروخت
همان نگاه نخستین ز پا مرا انداخت
غمت به سینه و عشقت به دل مرا اندوخت
غمین مباش که این روزگار بد فرجام
بسی گهر که به خر مهره ای(رها)بفروخت
علی میرزائی(رها)