اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

نکوهش دو رنگی

نکوهش دورنگی

نهادم پا به هر جمعی ندیدم مهربانی را

ز یک رنگی تهی دیدم سراسر زندگانی را

ترا گر اسم و رسمی باشد و زور و زری آن گاه

کنند آغاز در وصفت بسی شیرین زبانی را

شبت را روز خوانند ار به خواهی هم مست را زر

و گر حرفی زدی دارد لعاب آسمانی را

اگر شعری سرودی معنیش را خود نفهمیدی

به اوجت می رسانند تا که دارد نفع آنی را

بیا در صحن علیا بارگاه اختر هشتم

به بین رفتار کفتر ها ورسم میهمانی را

چه از چاهی چه از کاخی بیاید کفتری آن جا

به جا آرند در حقش وفا و  میزبانی را

شنیدم گر که تعریفی زشاگردان خود گاهی

کجا تغییر دادم نمره های امتحانی را

اگر دیدم جوانی کار او با نمره ای گیر است

گشودم ره، به او آموختم درس جوانی را

پزشک قلب من باشد یکی زان گل بنان امروز

خداوندا عطایش کن تو عمر جاودانی را

خودش باشد مسکن چون بگیرد نبض دستم را

نریزد در حسابم گر (رها)  پول کلانی را

علی میرزایی "رها"