اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

غزل

غزل

غزل چون گفته شد با هر زبانی

حکایت دارد از دردی  نهانی

نبود ار درد شاعر هم نبودی

نمی گردید شعرش جاودانی

غزل یک سر همه سوز و گداز است

اگر پیری سراید یا جوانی

غزل تا رودکی از مولیان گفت

به رحم آورد خون خوار ژیانی

غزل فاخر ترین وزن عروضی است

اگر رسم غزل گفتن بدانی

کسی کو در غزل  استاد باشد

بریزد در دلت شهد معانی

زلال شعر اگر از دل بر آید

به کامت ریزد آب زندگانی

گر از جام غزل پیمانه نوشی

چه غم گر نیست جام ارغوانی

غزل جای مسکن بهر تسکین

تو باید صبح و ظهر و شب بخوانی

غزل های بزرگانی چو (حافظ)

برد ما را به  اوج  لا  مکانی

ز ناسوتت به لاهوتت رساند

به ایجاز و زبان بی زبانی

اگر در آسمان شعر دنیا

بود شعرش چو شعرای یمانی

اگر یا ایها الساقی بخوانی

ندانی این جهان یا آن جهانی

ادر کا ساً و ناولها بماند

که قدر شعر حافظ را بدانی

نخواهد بود بیم موج و گرداب

(رها)ساحل چو از حائل بدانی

علی میرزائی"رها"