اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

دیوانه ای کمتر

دیوانه ای کمتر

اگرازمن گذشتی می روم دیوانه ای کمتر

زبان ازشکوه می بندم دگر افسانه ای کمتر

بسی پروانه آسا سوختم شبهای هجرانت

فدای تار مویت نازنین پروانه ای کمتر

اگر برباد دادی خاک این ویرانه ی دل را

چه غم دراین خراب آباد گر ویرانه ای کمتر

ز بیم  باغبانت ناله ام را کرده ای خاموش

هزار بی دلی را ناله ی مستانه ای کمتر

تو داری محرم  بسیار و من بیگانه ام با تو

به جمع آن همه محرم چومن بیگانه ای کمتر

اگر مردم دراین بستر پرستاری مکن از من

به قصرآرزوهای توهم دندانه ای کمتر

شراب جام اغیاری و در پیمانه ام خون است

شکستی گرتواین پیمانه را پیمانه ای کمتر

به سالی مست می سازی مرا از باده ی ِعشقت

نسازی هم (رها)راد باده ی سالانه ای کمتر

علی میرزایی (رها)

قافیه سهل است

قافیه سهل است

قافیه سهل است اما،ممتنع این بار،نه

عاشقانه می سرایم یک غزل،دشوار،نه

واژه های عاشقانه کار را آسان کند

گر که طاقت سوز باشی عاشق دلدار،نه

آمدی از خانه بیرون تا که بی تابم کنی

از کنارم رد شدی با سرعت بسیار،نه

خوب می دانی که عمری روزه دار ِعشقَتَم

بوسه ای گر می ربودم قبل از افطار ،نه

عینک دودی به چشم و کیف اسرارت به دوش

تا که نشناسم نگردم آگه از اسرار ،نه

از کدامین کوچه رفتی از نظر پنهان شدی

بوی عطرت در فضا و فرصت دیدار، نه

گر که می دیدم تو را سی سال پیش ای نازنین

می شدی تو قسمت بیگانه و اغیار،نه

قافیه باز و سر ِدیزی بود باز ای (رها)

ور نه می گفتم تو را دیوانی از اشعار،نه

علی میرزائی(رها)